ولنتاین مبارک!(یکماه و بیست روزگی)
سلام دختر قشنگم هرروز که میگذره شما به چشم مامان زیباتر و دوست داشتنی تر میشی قربونت برم! الان چند روزی میشه که من و شما خونه مامان مهناز اینها هستیم و شبا دور از بابا بهنام میخوابیم چون شما معمولا شبا بدخواب میشی و گریه میکنی و بابا بهنام هم صبح زود میخواد بره سرکار و اگه نخوابه حالش خدای نکرده بد میشه! روز جمعه ای که گذشت روز ولنتاین بود یعنی همون روز عشق ورزی! صبح جمعه دایی محمد که با مدرسه رفته بود اردوی مشهد از اردو برگشت( دایی محمد سال دوم دبیرستانه و رشته کامپیوتر میخونه) و برای شما یه آویز گردنبند آورد که فوق العاده خوشگله و من عکسشو برات گذاشتم و اما جونم برات بگه که من و خاله میترا از ساعت ده صبح رفتیم بیرون تا برای بابا به...
نویسنده :
مامان مینو
21:39